اقتصادی

۵ وجه تمایز افراد خلاق و مخترعان بزرگ؛ دستور پخت نوآوری تحول‌آفرین

به گزارش پایگاه خبری گیلان ۷۲۴،

تا حدی. کتاب‌های آشپزی به این دلیل قالب مشابهی دارند که در یک برهه زمانی، فرد خاصی پیدا شد و تصمیم گرفت که این قالب‌بندی منطقی‌تر است. آن را امتحان کردند و متوجه شدند مخاطبان نیز ارتباط بهتری با آن می‌گیرند. سایر نویسندگان نیز از آن تقلید کردند و به این صورت تبدیل به یک استاندارد رایج در کتاب‌های آشپزی شد. آن فرد خاص، جولیا چایلد بود. داستان او در کتاب من با عنوان «تحول‌آفرینی‌های خارق‌العاده» (Epic Disruptions) شرح داده شده است.

او دقیقا چه چیزی را متحول کرد؟ فرض کنیم که شما در دهه ۱۹۵۰ میلادی ساکن روستاهای ایالات متحده بوده‌اید. اگر می‌خواستید از یک غذای فرانسوی عادی لذت ببرید، چه انتخابی داشتید؟ یکی از گزینه‌ها این بود که تا نزدیک‌ترین شهر رانندگی کنید و امیدوار باشید که رستورانی معقول در آنجا بیابید. البته اگر می‌خواستید مطمئن باشید که یک غذای فرانسوی عالی میل می‌کنید، باید یک بلیت هواپیما می‌خریدید و به فرانسه می‌رفتید.

«کریگ کریبورن»، منتقد روزنامه نیویورک تایمز درباره آن نوشت: «دستور پخت‌ها شکوهمند هستند؛ چه یک تخم‌مرغ ساده در ژله گوشت باشد و چه یک سوفله‌ ماهی. با نگاهی اجمالی می‌توان گفت که دست‌کم هزار و شاید هم تعداد بیشتری دستور پخت در این کتاب گنجانده شده است. تمام آنها با زحمت فراوان ویرایش و نوشته شده‌اند، به نحوی که انگار قرار بوده از دل هر یک از آنها یک شاهکار متولد شود. حقیقت هم آن است که بیشتر این دستورپخت‌ها شاهکار هستند.»

این کتاب، پخت غذاهای عالی فرانسوی را برای مردم ساده و کم‌هزینه ساخت. ضمن آنکه می‌توانستند چنین کار به ظاهر پردردسری را به راحتی در آشپزخانه‌های خود انجام دهند. به همین دلیل می‌توان این کتاب را نمونه‌ای کلاسیک از نوآوری تحول‌آفرین دانست.

۵ رفتار نوآوران تحول‌آفرین

چایلد در دوران شغلی خود نشان داد که بعضی رفتارها  می‌توانند نقش مواد اولیه را  در ایجاد تحولی موفق داشته باشند.

۱- دل‌مشغولی به مشتری

صفحه‌آرایی نوآورانه چایلد برای کتاب آشپزی‌شان که ستون مواد اولیه و تجهیزات را از دستور پخت جدا می‌کرد، یکی از نمودهای اصلی تمرکز او بر مشتریان است. او همواره جهان را از منظر خوانندگان کتابشان مشاهده می‌کرد و اطمینان می‌یافت که علاوه بر تفکیک مواد اولیه و دستور پخت از یکدیگر، تجهیزات را نیز به نحوی شرح دهد که برای آشپزان مبتدی از کشوری متفاوت نیز به سادگی قابل فهم باشد.

او از همان فروشگاه‌هایی خرید می‌کرد که مخاطبان کتابشان از آنها خرید می‌کردند. به همین دلیل فرصت بیشتری داشت که تجربیات مشابه آنها داشته باشد و نیازها و دغدغه‌هایشان را بهتر درک کند. به عنوان مثال، او با خرید از فروشگاه‌های رایج ایالات متحده متوجه شد که گوشت گوساله آمریکایی، به اندازه گوشت گوساله فرانسوی تُرد و نازک نیست، بوقلمون‌ها بزرگ‌تر هستند و آمریکایی‌ها بیش از فرانسوی‌ها بروکلی می‌خورند. اگر بخواهیم از رفتارهای حرفه‌ای چایلد پیروی کنیم، یعنی باید وقت بیشتری با مشتریان بگذرانیم و بکوشیم آنها را از خودشان هم عمیق‌تر بشناسیم.

۲- کنجکاوی

چایلد تا سرحد وسواس، کنجکاو بود. در سال ۱۹۵۳ که به دنبال دستور پخت‌های ماهی می‌گشت، با چالشی ظریف اما حیاتی مواجه شد. ۳۲ هزار دستور پخت متفاوت ماهی در جهان وجود دارد و علاوه بر تفاوت دستورهای پخت‌، نام‌های مورد استفاده برای ماهی‌ها نیز بسیار متنوع هستند. به عنوان مثال، یک کتاب فرانسوی شاید یک ماهی را «له کارِله» معرفی کند و در کتاب‌های انگلیسی بریتیش این ماهی به «پلایس» (plaice) ترجمه شود. اما انگلیسی آمریکایی به آن سفره‌ماهی کوچک (ماهی حلوا) می‌گوید که خود سه نوع متفاوت را شامل می‌شود و هر سه نوع نیز متداول هستند.

این ماهی‌ها به ماهی‌های لیماند، کالیماند و پلای معروفند و استفاده از دیکشنری انگلیسی به فرانسوی ممکن است شما را با هر یک از این اسامی مواجه کند. هر اشتباهی در ترجمه، منجر به آسیب دستور پخت می‌شد و به‌ویژه خواسته چایلد را ناکام می‌گذاشت که می‌خواست امکان پخت غذاهای فرانسوی دقیق را در آشپزخانه فراهم سازد.

به همین دلیل، چایلد تصمیم گرفت که به جای استفاده از دیکشنری انگلیسی به فرانسوی، سراغ دیکشنری‌های فرانسوی به انگلیسی و کتاب‌های آشپزی آنها برود. او به‌ویژه از کتابی بهره برد که ۲۶ صفحه به فهرست تصویری ماهی‌های فرانسوی و معادل آمریکایی آنها اختصاص داده بود. او برای اطمینان از ترجمه خود، حتی با متخصصان آمریکایی از جمله متخصصان دولتی کشور مکاتبه کرد.

او در خاطراتش نوشته است: «هزاران و هزاران صفحه اطلاعات به دستم رسید که هر چه می‌خواستم راجع به ماهی‌ها توضیح داده بودند. با این حال، همچنان می‌ترسیدم که بپرسم کدام ماهی گوشت سفتی دارد، کدام تُرد است، کدام آب‌شور است و کدام آب شیرین است.» در نهایت، هنگامی که کتاب آشپزی چایلد و تیم سه‌نفره آنها آماده شد، یک فصل کامل ۲۷ صفحه به ماهی اختصاص یافته بود و ۲۰ دستور پخت دیگر ماهی نیز در سایر فصل‌ها پراکنده بود.

مسیر نوآوری همواره با یک سوال آغاز می‌شود. چرا این کار به این شکل انجام شده است؟ ما چطور می‌توانیم به شیوه متفاوتی آن را انجام دهیم؟ نوآوران بزرگی مانند چایلد، وضع موجود را زیر سوال می‌برند و به دنبال راه‌هایی متفاوت و بهتر برای انجام کارها می‌گردند.

۳- همکاری

چایلد همکاری‌های گسترده‌ای با دیگران داشت. او با چندین آشپز مختلف در طول دوران شغلی طولانی خود کار کرد. او همواره به دنبال یادگیری از متخصصان در تکنیک‌های مختلف بود. از طریق این همکاری‌ها، دیدگاه‌های خود را شکل داد و به ایده‌های جدید و خلاقانه رسید. یکی از بزرگ‌ترین افسانه‌های نوآوری، ایده مخترع تنها است. چنین موجودی هیچ‌گاه وجود نداشته است.

نوآوری اغلب به معنای رفع ضعف‌ها و ایرادات کارها و ایده‌های دیگران است. نوآوری نیازمند یک تیم، یک دهکده، یک قشون است. نوآوران بزرگ یکی از ثابت‌ترین یافته‌های پژوهش‌های نوآوری را تشخیص داده‌اند: جادو در تعامل با دیگران اتفاق می‌افتد؛ جایی که ذهنیت‌ها و مهارت‌ها با یکدیگر تلاقی می‌کنند و اغلب تضادی سازنده شکل می‌گیرد. ایجاد تلاقی می‌تواند به سادگی خواندن مجلات حوزه‌های دیگر یا پرسیدن از هوش مصنوعی برای ایجاد یک شخصیت جدید باشد. این راهی ساده برای ایجاد جادو است.

۴- تمایل به آزمایش

چایلد متخصص آزمایش بود. درحالی‌که ۱۰۰۰ یا هزار و اندی دست‌پخت متفاوت در کتاب نهایی آن وجود دارد، یکی از برجسته‌ترین غایب‌ها، دستور پخت نان فرانسوی است. چالش آنها ارائه دستور پختی برای نان بود که ترد باشد و به اصطلاح هنگام خوردن قرچ قرچ صدا دهد. به نظر می‌رسید که پخت چنین نانی فقط با مواد اولیه فرانسوی و در تنورهای مخصوص خودشان ممکن باشد (مواردی که اغلب دور از دستان مخاطبان عادی کتاب بود).

او و همسرش در تلاشی که آن را «آزمایش بزرگ نان فرانسوی» نامیدند، به بررسی ۳۰ روش مختلف برای شبیه‌سازی ویژگی‌های تنور فرانسوی پرداختند. در نهایت پی بردند که انداختن یک آجر، سنگ یا سر تبر داغ در یک تابه آب سرد که در کف تنور قرار گرفته است، می‌تواند به زیبایی موج بخار آب لازم در پخت نان فرانسوی را تامین کند. چایلد نشان داد که کلید آزمایش، به یاد داشتن این نکته است که هیچ شکستی در ندانستن یا ناتوانی در پیدا کردن پاسخ‌ها وجود ندارد. فقط یادگیری است.

۵- پشتکار

در نهایت، چایلد از موانع و چالش‌های بسیاری که در مسیرش قرار داشتند، عبور کرد. یکی از چالش‌های آنها، مشکلاتی بود که هنگام اختلاف‌نظر با ناشران با آن مواجه شد. به عنوان مثال، او و برتوله در سال ۱۹۵۲ قراردادی با انتشارات «هاگتون میفلین» امضا کردند. سال ۱۹۵۸،‌ هاگتون میفلین عنوان کرد که کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای آماده شده که فقط شامل طرز تهیه سس‌ها و خوراک‌های ماکیان است، بیش از حد طولانی است و خواستار نسخه‌ای ساده‌تر و جمع‌وجور شد. چایلد و همکارانش کتاب را بازنویسی کردند.

 ۱۸ ماه بعد، با آنکه نام کتاب «هنر آشپزی» بود، سردبیر انتشارات، پاول بروکز را متقاعد نکرد. او گفت که کتاب هنوز بیش از حد فشرده و پیچیده است و قابل چاپ نیست. خوشبختانه، دوست چایلد، آویس دی‌ووتو آنها را به انتشارات جدیدی به نام «آلفرد ناف» وصل کرد و دو سال بعد کتاب منتشر شد و به موفقیتی چشم‌گیر رسید.

چایلد ویژگی شخصیتی متمایزی نشان داد که کارول دویک، استاد دانشگاه استنفورد آن را ذهنیت رشد می‌نامد. او موانع و عقبگردها را نه دائمی می‌پندارد و نه آن را به خود ربط می‌دهد و محدودیتی فردی تلقی می‌کند.

او فقط هر مانع و عقب‌گرد را مرحله‌ای از مسیر موفقیت می‌داند. چنین فردی همچنین تمرکز خود را بر راه‌حل‌ها می‌گذارد و با تمرکز بیش از حد بر مشکلات، انرژی و زمان خود را هدر نمی‌دهد. او در مواجهه با هر شرایطی، از خود می‌پرسد: «اکنون چه کار می‌توانم بکنم؟» انتشار کتاب تسلط بر هنر آشپزی فرانسوی تنها آغاز مسیر چایلد بود. او ده‌ها کتاب آشپزی دیگر هم نوشت و تبدیل به یک آشپز تلویزیونی در یک برنامه آموزش آشپزی به نام «آشپز فرانسوی» شد.

او از طریق این تلاش‌ها، ایده دسترس‌پذیر کردن غذاهای فرانسوی برای عموم مردم را دنبال کرد. او در خاطراتش نوشته است: «هیچ‌کس یک آشپز خارق‌العاده به دنیا نمی‌آید. فرد از طریق تمرین و انجام آن را می‌آموزد. این توصیه دائمی من به مردم است: بیاموزید که چگونه آشپزی کنید؛ دستورپخت‌های جدید را امتحان کنید، از اشتباهات خود درس بگیرید و مهم‌تر از همه، لذت ببرید!»

منبع: دنیای اقتصاد

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا