اخباراخبار گردشگریاخبار گیلان

نابودی بافت‌های تاریخی در سایه بی توجهی همگانی

این یک وظیفه مشترک است، مسئولیتی انسانی در برابر حافظه و هویت.هر خانه‌ای که فرو می‌ریزد، صفحه‌ای از دفتر خاطرات شهر پاره می‌شود.هر کوچه‌ای که زیر چرخ لودر خاموش می‌شود، بخشی از جان جمعی ما خاموش می‌گردد.

⁩⁩⁩اختصاصی پایگاه خبری گیلان۷۲۴

به قلم مهندس اردلان لاله زاده

متخصص مرمت و احیا بناها و بافت‌های تاریخی

بافت تاریخی به‌مثابه شناسنامه شهر ، بافت‌های تاریخی، فقط دیوارها و سنگ‌فرش‌های کهنه نیستند؛ آن‌ها حافظان بی‌صدا و بیدارِ قصه‌های شهرند.

هر آجر، صدای پای نسل‌هایی را در خود نگه داشته که در این کوچه‌ها زندگی کردند، عاشق شدند، تجارت کردند، جشن گرفتند و سوگواری کردند.

این فضاها شناسنامه‌ای هستند که با آن، شهر خود را به جهان معرفی می‌کند.اگر این شناسنامه گم شود، چهره شهر بی‌نام و بی‌ریشه در ازدحام بی‌هویتِ امروز گم خواهد شد.

بافت تاریخی، محل تلاقی گذشته و امروز است؛ جایی که هر کوچه باریک، هر حیاط پر از درخت ، و هر گذر پر از عطر نان تازه، پلی است میان نسل‌ها. اینجا، روابط انسانی بر پایه اعتماد، همسایگی و مراقبت شکل گرفته و هنوز می‌تواند به ما یادآوری کند که شهر فقط ساختمان نیست، جان دارد.

شهرسازی امروز و فاصله گرفتن آدم‌ها

در کالبد بی‌روح شهرسازی شتاب‌زده امروز، جایی برای مکث و همدلی کم شده است.

برج‌ها و ساختمانهای قد کشیده‌اند اما نگاه‌ها از هم دور شده، کوچه‌ها به خیابان‌های بی‌حس بدل شده و انسان‌ها در میان این شلوغی تنها مانده‌اند.

روابط سازنده و دلسوزانه، که روزگاری در محله‌های قدیمی به سادگی شکل می‌گرفت، حالا جایی میان آسانسورها و درهای بسته گم شده است.

شاید برای همین است که مردم، بافت‌های تاریخی را همچون پناهگاهی امن می‌جویند؛

جایی برای نفس کشیدن در میان دیوارهایی که یادگار مهر و صمیمیت‌اند،

جایی که تراکم و فشار زندگی مدرن به آن راه نیافته،

و انسان دوباره می‌تواند خود را در آینه نگاه دیگری ببیند.

بحران امروز: تخریب شتاب‌زده

با این‌همه، این پناهگاه‌های بی‌بدیل در سال‌های اخیر با شتابی نگران‌کننده رو به نابودی‌اند.

برخی شهرداری‌ها با صدور مجوزهایی که با روح و قانون حفاظت از میراث فرهنگی در تضادند، عملاً به این تخریب رسمیت می‌بخشند.

برخی مالکان، به امید سود کوتاه‌مدت، خانه‌هایی را که قرن‌ها ایستاده‌اند، با سازه‌هایی بی‌هویت جایگزین می‌کنند.

و بی‌توجهی عمومی، فرایند این نابودی را سرعت می‌بخشد.

پیامدهای این بی‌مهری

گسست اجتماعی و خاموشی روابط همسایگی

از دست رفتن حس تعلق و پیوند عاطفی با شهر

فراموشی جمعی؛ محو شدن داستان‌هایی که در کوچه‌ها و حیاط‌ها جریان داشت

بی‌احترامی به خاطره عمومی شهر؛ نادیده گرفتن مکان‌هایی که یاد مشترک یک ملت را در خود دارند

کاهش جذابیت و تاب‌آوری شهری، و فقیر شدن فرهنگ محلی

راه‌هایی برای پاسداری و بازآفرینی

پیش از آنکه آخرین خانه‌ها خاموش شوند، باید دست به کار شد:

ثبت دقیق و روایتگری هر خانه و هر گذر، پیش از آنکه در غبار فراموشی گم شود.

بازگرداندن زندگی به بافت تاریخی، نه صرفاً نگاهبانی از کالبد خالی؛ کاربری‌های فرهنگی، هنری و خلاق که با روح مکان سازگار باشد.

مشارکت واقعی مردم محله در تصمیم‌گیری‌ها، شنیدن صدای آن‌ها که سال‌ها با این دیوارها زیسته‌اند.

تقویت ضوابط بازدارنده، نه بر روی کاغذ بلکه در اجرا؛ جلوگیری از هر مجوزی که به روح بافت آسیب می‌زند.

ایجاد بسته‌های تشویقی؛ از وام‌های کم‌بهره و معافیت مالیاتی تا آموزش رایگان مرمت، برای آن‌ها که می‌خواهند خانه‌شان را نجات دهند.

مدیریت هماهنگ و یکپارچه میان همه نهادها و سازمان‌ها، تا تصمیم‌ها پراکنده و متناقض نباشد.

و مهم‌تر از همه، زنده نگه داشتن عشق به این مکان‌ها در ذهن و قلب مردم، با جشن‌ها، رویدادها و قصه‌هایی که میراث را از گذشته به آینده پیوند می‌زنند.

سخن پایانی

حفظ بافت تاریخی، کارِ معماران یا مدیران شهری به‌تنهایی نیست؛

این یک وظیفه مشترک است، مسئولیتی انسانی در برابر حافظه و هویت.هر خانه‌ای که فرو می‌ریزد، صفحه‌ای از دفتر خاطرات شهر پاره می‌شود.هر کوچه‌ای که زیر چرخ لودر خاموش می‌شود، بخشی از جان جمعی ما خاموش می‌گردد.

شهر بی‌بافت تاریخی، شهری بی‌چهره است.

اگر می‌خواهیم فرزندان‌مان روزی در کوچه‌هایی قدم بزنند که ما نیز روزگاری در آن خندیده‌ایم، گریسته‌ایم و زیسته‌ایم،

باید همین امروز برای حفاظت از این شناسنامه زنده، دست در دست هم بگذاریم.

اخبار مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا